مواج سایر معانی: طغیان کننده، سخت، شدید، خشمناک، ژیان، غرنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] متوسط گیری چزارو
بطوراهانت اور، با انکارفضیلت ( کسى یاچیزى)
(فلز سازی) پولادهای نیکل دار (آلیاژهای نیکل و آهن که بسیار سخت اند و از پولاد مارتنسیت به دست می آیند)
[آمار] متوسط گیری معکوس
جِرم بالالثهای [پزشکی - دندانپزشکی] جِرمی که بر روی سطح دندانها در مجاورت لثه و کمی به طرف سطح بَرهمایی یا لبۀ بُرندۀ دندانها تشکیل میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پر باد سایر معانی: پرباد
قطعی، بحرانی، انتقادی، منتقدانه، وخیم، نکوهشی سایر معانی: انتقادآمیز، نکوهشگرانه، معاندانه، خرده گیرانه، وابسته به نقد ادبی یا هنری و غیره، نقدگرانه، هنرسنجانه، سخن سنجانه، نکته سنجانه، بسیا ...
قانون ـ فقه : ارعاب
محترق، منفجر شونده سایر معانی: متمایل به منفجر شدن، ماده ی منفجره (مانند باروت)، مواد انفجاری، مواد منفجره، انفجاری، پکشی، ترکیدنی، فرازدی، منفجره، ترکشی، (آواشناسی) رجوع شود به: plosive [عم ...
مناسب، مساعد، مطلوب سایر معانی: موافق، دمساز، همدل، همسو، جور، سازگار، همباز، موافقت آمیز [آمار] مساعد
خشمگین، سبع، ژیان، حریص، تندخو، قوی، درنده، خشم الود، شرزه سایر معانی: دد منش، درنده خو، هار، شدید، لگام گسیخته، نا مهار، بی امان، بسیار مشتاق، دو آتشه، (عامیانه) ناخوشایند، زننده، اکبیری، ک ...