favorable
/ˈfeɪvərəbl̩/

معنی

مناسب، مساعد، مطلوب
سایر معانی: موافق، دمساز، همدل، همسو، جور، سازگار، همباز، موافقت آمیز
[آمار] مساعد

دیکشنری

مطلوب
صفت
desirable, favorable, desired, favorite, eligible, soughtمطلوب
favorable, conducive, friendly, propitious, auspicious, fortunateمساعد
suitable, appropriate, proper, convenient, adequate, fitمناسب

ترجمه آنلاین

مطلوب

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.