تقویت کردن، حمایت کردن از، تایید کردن سایر معانی: بلند کردن، افراختن، نگهداشتن، نگهداری کردن، حمایت کردن، هواداری کردن، حفظ کردن، پاسداری کردن [حقوق] تأیید کردن، ابرام کردن، حمایت کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرومایه، خسیس، پست، بد اخلاق، زننده، فاسد، شرم اور، بدصفت، دون، بدطینت سایر معانی: گناه آمیز، معصیت آمیز، خبیثانه، پرگناه، ناکس، پست فطرت، رذل، دنی، بد، (عامیانه) گند، ناخوشایند، ناپسندیده ...
سبک وزن، دارای وزن مخصوص کم سایر معانی: بی وزن، (به ویژه در فضا) آزاد از قوه ی جاذبه ی زمین، شناور در فضا (یا آب)، کم وزن
غمگین، اسفناک، اندوهناک، بد بخت، محنت زده سایر معانی: غم زده، محزون، اندوهگین، غصه دار، غم افزا، مصیبت بار، اندوه انگیز، اندوهبار، حزن انگیز، فلاکت آمیز، تاسف آور، اسف انگیز (قدیمی: woful) ...
خیلی انبوه، پوشیده شده از درخت سایر معانی: پردرخت، پوشیده از درخت، بیشه وار، مشجر
چوبی، پر درخت، جنگل دار، پوشیده از چوب سایر معانی: بیشه زار، درخت دار، مشجر، چوبین، چوب مانند، (گیاه) سخت بافت، چوبین ساقه، چوبین بافتی
(نام بازرگانی ماشین نسخه برداری)، زیراکس [سینما] زیراکس
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج سایر معانی: کشتی خصوصی، قایق تفریحی
حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن سایر معانی: (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی اف ...
نمادی به شکل { } که هرگاه در طرفین یک عبارت ریاضی، که معمولا شامل کروشه است، قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است|||متـ . ابرو [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
تیرهای از بازدانگان که ظاهری جارومانند و برگهای تحلیلرفته و برچههای نیمهبسته دارند [زیستشناسی - علوم گیاهی]
مربوط به بیرون یاخته [زیستشناسی - میکربشناسی]