سهم، سهمیه، بنیچه سایر معانی: دانگ، آورش، حصه [حسابداری] سهمیه [برق و الکترونیک] سهم [حقوق] سهمیه، سهم [نساجی] سهمیه - سهم [ریاضیات] سهمیه، سهمیه ای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] نمونه گیری سهمیه ای [ریاضیات] نمونه گیری سهمیه ای، نمونه برداری سهمی
اقتباس، ایراد، بیان، نقل قول، عبارت، مظنه سایر معانی: بازگویه، واگویه، (بازرگانی) بهای سهم (یا ورقه ی قرضه و غیره)، پرسش بها، صورت قیمت، فهرست قیمت ها، عمل نقل قول کردن، بازگویه سازی، (چاپخا ...
گیومه [زبانشناسی] نشانهای با شکلهای « » یا ” “یا’ ‘ که عموما برای نشان دادن نقل دقیق و لفظبهلفظ گفتۀ گوینده به کار میرود|||متـ . علامت نقلقول ...
واژههای مصوب فرهنگستان
چنگک، نشان نقل قول باین شکل ' ' سایر معانی: نشان نقل قول که بدین شکل است ودردوسوی سخن گوینده ای میگذارند
نقل قول مستقیم، نقل عین گقته
سهمیۀ جنسیتی [مطالعات زنان] اصلی که براساس آن باید تعداد یا درصد مشخصی از اعضای هر نهاد یا هیئتی به زنان اختصاص یابد
نقل قول غیر مستقیم
همه ملیتى علوم نظامى : همگانى
[کامپیوتر] درخواست مظنه قیمت
سهم، تخصیص، تقسیم، تقدیر، پخش، جیره، تسهیم سایر معانی: حصه، سهمیه، بخش، قسمت، توزیع، تعیین، تعیین سهام [ریاضیات] تخصیص اعتبار، تخصیص، تقسیط اعتبار، تسهیم، سهم، اختصاص، تخصیص سهم ...
خلاصه، زبده، عصاره، شیره، عصارهگرفتن، استخراج کردن، اقتباس کردن، بیرون کشیدن سایر معانی: (با کوشش) بیرون کشیدن، درآوردن، (دندان و غیره) کشیدن، کندن، برکندن، (از خاک معدنی فلز گرفتن) استخراج ...