معنی

خلاصه، زبده، عصاره، شیره، عصارهگرفتن، استخراج کردن، اقتباس کردن، بیرون کشیدن
سایر معانی: (با کوشش) بیرون کشیدن، درآوردن، (دندان و غیره) کشیدن، کندن، برکندن، (از خاک معدنی فلز گرفتن) استخراج کردن، برهیختن، تریدن، (آب میوه و غیره را) گرفتن، افشردن، شیره گرفتن، چلانیدن، (منطق و استدلال) نتیجه گیری کردن، (لذت) بردن، استقرا کردن، چم گیری کردن، (از کتاب یا مقاله و غیره) نقل قول کردن، رونویسی کردن، گلچین کردن، گزیدن (بخش های خواندنی)، (از کتاب و غیره) گزیده، نقل قول، منتخب، (ریاضی) ریشه ی کمیتی را استخراج کردن، آب میوه (یا سبزی)، افشره، چکیده، چلانه، برون کشه
[شیمی] استخراج کردن، عصاره گیری
[نساجی] عصاره گیری - اصطلاحی برای پشمی که کاملا تحت عمل کربونیزاژ قرار گرفته باشد
[ریاضیات] استخراج کردن، بیرون کشیدن

دیکشنری

استخراج کردن
اسم
extract, juice, distillate, extractive, sap, squeezed juiceعصاره
summary, short, epitome, abstract, synopsis, extractخلاصه
sap, juice, syrup, molasses, extract, oozeشیره
elite, cream, compendium, prime, abstract, extractزبده
فعل
adapt, extract, adopt, borrowاقتباس کردن
evoke, extract, draw, elicit, solicit, aspirateبیرون کشیدن
extract, exploit, elicit, draw out, educe, panاستخراج کردن
extractعصارهگرفتن

ترجمه آنلاین

استخراج کنید

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.