خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی سایر معانی: نابی، آویژه ای، بیژه ای، بی غشی، بی آمیغی، سارایی، پاکیزگی، مطهری، تزکیه، معصومیت، (زبان و سبک نگارش و غیره) سرگی، اصالت، (صدا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] پیچک خلوص پیچک نصب شده روی گردن لامپ تصویر رنگی برای ایجاد میدان مغناطیسی لازم برای تنظیم خلوص رنگ. جریان مستقیم عبوری از پیچک به مقدار تنظیم می شود که میدان مغناطیسی، سه ب ...
[برق و الکترونیک] ناخالصی اتمی
[برق و الکترونیک] ناخالصی بیس
ناخالصی [مهندسی محیط زیست و انرژی] مادهای که ناخواسته با مادۀ مورد نظر آمیخته شده است
واژههای مصوب فرهنگستان
الودگی، کثافت، نا پاکی، چرک سایر معانی: نجس بودن، ناخالصی، ناسرگی [شیمی] ناخالصی، ناسرگی [عمران و معماری] ناخالصی [برق و الکترونیک] ناخالصی [نساجی] ناخالصی - چرکی - ناصافی - آلودگی [ریاضیات] ...
[برق و الکترونیک] بار ناخالصی
[برق و الکترونیک] چگالی ناخالصی
[برق و الکترونیک] ناخالصی؛ آلاینده ماده ای نظیر بر،فسفر،یا آرسنیک که در مقادیر کم به بلور نیمه رسانا اضافه می شود و الکترونهای اضافی (ناخالصی دهنده) یا حفره های اضافی (ناخالصی پذیرنده)تولید ...
[برق و الکترونیک] عنصر ناخالصی
[برق و الکترونیک] یون ناخالصی
[برق و الکترونیک] تراز ناخالصی تراز انرژی که بر اثر اتمهای ناخالصی تشکیل می شود.