impurity
/ˌɪmˈpjʊrəti/

معنی

الودگی، کثافت، نا پاکی، چرک
سایر معانی: نجس بودن، ناخالصی، ناسرگی
[شیمی] ناخالصی، ناسرگی
[عمران و معماری] ناخالصی
[برق و الکترونیک] ناخالصی
[نساجی] ناخالصی - چرکی - ناصافی - آلودگی
[ریاضیات] ناخالصی

دیکشنری

ناخالصی
اسم
dirt, filth, muck, impurity, pollution, contaminationکثافت
pus, dirt, fester, smear, corruption, impurityچرک
contamination, pollution, filth, impurity, purulence, soilageالودگی
impurity, contamination, improbity, pollutionنا پاکی

ترجمه آنلاین

ناخالصی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.