[نساجی] رطوبت سنج - نم سنج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(به طور ناخوشایند) کنجکاو، فضول، کنجکاوانه، کاوش کننده
[عمران و معماری] عمل اهرمی
نامیزی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] نوعی تولیدمثل غیرجنسی که در آن بذر از رشدونمو یک یاختۀ دولاد در داخل کیسۀ جنین به وجود آید
واژههای مصوب فرهنگستان
زرنگ، چابک، چالاک، فرز، سریع، با هوش، دانا، قشنگ سایر معانی: (پیر مرد) پر حرارت، سر زنده، اهل حال
پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، طلب کردن، طلبیدن، دعوت کردن، پرسش کردن، خبر گرفتن، خواهش کردن، برای چیزی بی تاب شدن سایر معانی: استعلام کردن، درخواست کردن، رو انداختن، استدعا کردن، (قیم ...
تند، تیز، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، با روح، سرزنده، سرزنده و بشاش، چست، رایج، اراسته، پاکیزه، تیز هوش سایر معانی: فرز، جلد، (در مورد هوا) خنک و فرحبخش، تند و تیز، (بازار) گرم، پررونق، پرفعالی ...
چیز غریب، حس کنجکاوی، غرابت سایر معانی: کنجکاوی، فضولی، سر در کار دیگران کردن، (هر چیز نادر یا تازه و عجیب و غریب) بدیع، بدیعه، نادره، تحفه، شگرفه، کمیاب [ریاضیات] کنجکاوی، شگفتانه ...
استراق سمع کردن سایر معانی: گوش ایستادن
رجوع شود به: inquire، بازجویی کردن، تحقیق کردن، جویاشدن، سراه گرفتن، جستجوکردن
دستمالی، در تاریکی پی چیزی گشتن، ازمودن، کورمالی کردن سایر معانی: کورمال کورمال رفتن، (در تاریکی) جستجو کردن، کورمال کردن، (خودمانی - عشقبازی) دست به بدن دیگری مالیدن، لمس کردن، جستجو (در تا ...
شکار، جستجو، صید، نخجیر، صید کردن، جستجو کردن در، تفحص کردن، شکار کردن سایر معانی: بشگرد، به شکار رفتن، نخجیر کردن، (معمولا با : down) تعقیب کردن، دنبال رفتن یا کردن، جستجو کردن، (با : up یا ...