وراج، هرزه درای، پچ پچ کننده، یاوهگو سایر معانی: prattfall هرزه درای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غراب، دیلم، زاغ، کلاغ، اهرم، بانگ خروس، بانگ زدن سایر معانی: سرخپوست کرو (عضو قبیله ی کرو که در ایالت های مرکزی امریکا زیست می کنند)، (جانورشناسی) کلاغ (جنس corvus از تیره ی corvidae)، (نادر ...
سخن تند و ناشمرده، ور زدن، دست و پا شکسته حرف زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن سایر معانی: به سرعت و به طور نامفهوم صحبت کردن، زرزرکردن، جیغ و ویغ کردن
سخن نامفهوم سایر معانی: زبان (یا عبارت ) من درآوردی و نامفهوم
به سبک پر تصنع حرف زدن یا نگاشتن، شعر حماسی سرودن
یاوه، حرف مفت، فاش کردن، سخن چینی کردن، دری وری گفتن سایر معانی: خبر چینی کردن، افشاگری کردن، لودادن، دهان لقی کردن، حرف مفت زدن، یاوه گفتن