طالب، متقاضی، داوطلب، درخواستگر، تقاضا کننده سایر معانی: درخواست دهنده، کارجو، کارخواه [حسابداری] متقاضی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داوطلب کار یا مقام، جویا، معین نایب، ارزومند، طالب، حروف حلقی سایر معانی: خواهان، مشتاق، آرزومند
راهبه، زن تارک دنیا سایر معانی: (نام چهاردهمین وات الفبای عبری) نون