applicant
معنی
طالب، متقاضی، داوطلب، درخواستگر، تقاضا کننده
سایر معانی: درخواست دهنده، کارجو، کارخواه
[حسابداری] متقاضی
سایر معانی: درخواست دهنده، کارجو، کارخواه
[حسابداری] متقاضی
دیکشنری
درخواست کننده
اسم
applicant, asker, demandant, solicitant, suppliantمتقاضی
volunteer, candidate, applicant, entrantداوطلب
applicantدرخواستگر
applicant, applierتقاضا کننده
applicant, cadetطالب
ترجمه آنلاین
متقاضی
مترادف
appellant ، aspirant ، candidate ، claimant ، hopeful ، inquirer ، petitioner ، postulant ، seeker ، suitor ، suppliant