تکچهره [هنرهای تجسمی] بازنمایی چهره یا نیمتنه یا شکل کامل یک فرد بهتنهایی
واژههای مصوب فرهنگستان
پیکر نگار، صورتگر سایر معانی: رخساره پرداز، فرتورگر، عکس بردار، تصویر ساز، نقاش، چهره پرداز [سینما] پرتره کار / چهره پرداز (در نقاشی، عکاسی و فیلمبرداری )
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکچهرهنگاری [هنرهای تجسمی] هنر بازنمایی چهره یا نیمتنه یا شکل کامل یک فرد بهتنهایی
تعریف، نقاشی از صورت سایر معانی: رجوع شود به: portrait، صورتگری، رخساره پردازی، رخ نگاشتگری، تصویرسازی، پیکر نگاری، تصویر کردن
(تصویری که کسی از خودش کشیده باشد) خودفرتور، خودنگاره، تصویری که نقاش از خود بکشد
صورت، پیکر، تمثال، پیکرک سایر معانی: (نقش برجسته و یا مجسمه به ویژه خوابیده روی سنگ قبر) تندیس، پیکره، گورتندیس، (عروسک پارچه ای که به شکل شخص مورد اعتراض درست می کنند و می سوزانند یا مورد ت ...
پیکر، تصویر، تمثال، شمایل، تندیس سایر معانی: (کلیسای ارتدکس) تصویر عیسی یا مریم یا مقدسان دیگر (که مورد نیایش قرار می گرفت)، فرتور، نخش، نگاره، تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی [کامپیو ...
نقاشی سایر معانی: نقاشی (هم نقاشی تصویر و هم نقاشی در و دیوار)، صورتگری، نگارگری، چهره پردازی، پیکر نگاری، خامه زنی، تصویر (نقاشی شده)، فرتور [عمران و معماری] پرده - نقاشی [کامپیوتر] نقاشی [ ...
فراست، سیما، منظر، صورت، چهره، قیافه شناسی، سیما شناسی سایر معانی: قیافه، ویژگی های جغرافیایی، ظاهر، برونه، (داوری شخصیت و ویژگی های فکری از روی قیافه و ساختمان بدنی) سیما سنجی، قیافه سنجی ...
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
هنر بازنمایی چهره یا نیمتنه یا شکل کامل یک فرد بهتنهایی [هنرهای تجسمی]
نقابی گچی یا چوبی که سیمای متوفی را بر روی آن نقش میکردند و آن را بر روی سر جسد مومیاییشده قرار میدادند [باستانشناسی]