شیرجه، غوطه، سقوط سنگین، گودال عمیق، سرازیری تند، شیب تند پیدا کردن، غوطه دادن، غوطه ور ساختن، فرو بردن، شیرجه رفتن، غوطه زدن، غوطهور شدن سایر معانی: (ناگهان در آب یا سوراخ و غیره) فرو کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] حوضچه استغراق [آب و خاک] حوضچه اختلاط، حفره آبکند
شیرجه رونده، فرو رونده، افتان، لوله بازکن، لوله گشا، مستراح پاک کن، مکینه ی لاستیکی، پیستون، پیستون بی دریچه، غوطه زننده، قمارباز، دل به دریازدن [عمران و معماری] توپی - شناور [برق و الکترونی ...
[عمران و معماری] تلمبه پیستونی - پمپ ضربه ای - تلمبه سمبه ای [زمین شناسی] تلمبه پیستونی، پمپ ضربه ای [نفت] تلمبه با پیستون غوطه ور
[زمین شناسی] زاویه میل ظاهری زاویه ای که بوسیله ترسیم عادی یک ساختار زمین شناسی در سطح (صفحه) یک مقطع عمودی در نظر گرفته می شود. (Knutlon , 1958)
[نفت] مغزه بیرون کش
[معدن] زاویه میل گسل (زمین شناسی ساختمانی)
[برق و الکترونیک] پیستون ساختار فلزی لغزانی که در موج برها و کاواکها برای تنظیم یا باز تاباندن بیشتر انرژی تابشی به کار می رود .
[پلیمر] قالب گیری با لاستیک غوطهور، نوع دیگر فرآیند قالبگیری فلزی جفتی به طوری است که مادگی فلزی حرارت داده شده و نری آن از لاستیک میباشد قابل کاربرد برای قالبهای نسبتاً کوچک با برشهای زی ...
[عمران و معماری] میله ویکا
شروع کردن، اغاز کردن، اغاز نهادن، اغاز شدن، پرداختن سایر معانی: عضو یکی از انجمن های اخوت در آلمان، هلند و بلژیک در قرن سیزدهم میلادی، آغازیدن، آغاز کردن یا شدن، شروع کردن یا شدن، به وجود آم ...
(شیرجه رفتن در آب) با شکم به آب خوردن، با شکم فرود آمدن (belly-bump و belly-whop و belly-slam هم می گویند)