plunge
معنی
سایر معانی: (ناگهان در آب یا سوراخ و غیره) فرو کردن، غوطه ور کردن، (در آب یا جنگ و غیره) فرورفتن، فرو افتادن، افتادن، (با شدت) به طرف جلو یا پایین حرکت کردن، (زیاد) سراشیب شدن، سرازیر شدن، (جامه ی زنانه) چاک دار بودن (به طوری که بدن را نمایان سازد)، باز بودن، فرو پرش، نزول، غوطه وری، شنا، آب تنی، (کشتی) رجوع شود به: to pitch، (عامیانه) بی محابا قمار یا خرج یا سرمایه گذاری کردن، سرمایه گذاری یا قمار یا خرج بی واهمه، سقوط، افت ناگهانی، فرو روی، محل شنا، محل شیرجه رفتن، (استخر و غیره) محل عمیق، ژرفگاه، ناگهان داخل شدن
[زمین شناسی] پلانژ، میل، زاویه میل، مقدار شیب ساختار خطی - * (زمین شناسی ساختمانی):تمایل محور چین یا سایر ساخت های خطی اندازه گیری شده در سطح قائم.این واژه اساساً برای هندسه چین ها به کار می رود. - * (نقشه برداری): (الف) نصب سیم اتصال افقی یک تئودولیت در جهت درجه ای که بین دونقطه از سطح شناخته شده قرار می گیرد.ب) ترانزیت - -
[معدن] زاویه میل چین (زمین شناسی ساختمانی)
[آب و خاک] ریزش-پرتاب