رجوع شود به: millipede، millipede : هزارپا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نوعی گرانیت با ساخت ساروجی که حاوی دانه های درشت کوارتز و فلدسپات بوده و درکوه های آلپ دیده می شود.
دوبینی افقی [علوم پایۀ پزشکی] نوعی دوبینی که در آن دو تصویر از یک شیء در یک صفحۀ افقی قرار میگیرد، خواه بهصورت متقاطع خواه بهصورت متقارن ...
واژههای مصوب فرهنگستان
دوبینی طبیعی [علوم پایۀ پزشکی] نوعی دوبینی در دید طبیعی که در آن اشیای نزدیکتر بهصورت متقاطع و اشیای دورتر بهصورت متقارن دو تا دیده میشوند ...
چکه، چکه کردن، ژوشیدن، چکیدن، چکانیدن سایر معانی: چکاندن، چکه چکه ریختن، کاملا خیس بودن (به طوری که آبگونه از آن بچکد)، تراوش، تراوایی، چکانش، صدای چک چک آب، (معماری) آبریز (شیار باریکی که د ...
کود کشاورزی، کود دادن سایر معانی: کود (به ویژه مدفوع یا کود گیاهی - برای کود شیمیایی fertilizer به کار می رود)، گسته، رشوه [خاک شناسی] کوددامی
جلوس کردن، قرار گرفتن، نشستن سایر معانی: تمرگیدن، (پرنده) قرار گرفتن، (روی تخم) خوابیدن، (قاضی یا وکیل مجلس و غیره) شاغل بودن، عضو بودن، (دادگاه یا مجلس شورا و غیره) جلسه داشتن، (برای نقاشی ...
ضربه، تپ تپ، هف هف، صدای خفه و آهسته ایجاد کردن سایر معانی: (صدای ضربه ی سنگین یا افتادن چیز نرم و سنگین) گرمب، تالاپ، تپ، هلف، تاپ تاپ، گرمب گرمب کردن، تالاپ تالاپ کردن، تپ تپ کردن، (قلب) ت ...
درک دو تصویر از شیئی یگانه بهصورت همزمان [پزشکی]
نوعی دوبینی که در آن دو تصویر از یک شیء در یک صفحۀ افقی قرار میگیرد، خواه بهصورت متقاطع خواه بهصورت متقارن [علوم پایۀ پزشکی]
← دوبینی مستقیم [علوم پایۀ پزشکی]
نوعی دوبینی که در آن دو تصویر مربوط به چشمهای چپ و راست با هم جابهجا میشود|||متـ . دوبینی نامتقارن heteronymous diplopia [علوم پایۀ پزشکی] ...