معنی
سایر معانی: تمرگیدن، (پرنده) قرار گرفتن، (روی تخم) خوابیدن، (قاضی یا وکیل مجلس و غیره) شاغل بودن، عضو بودن، (دادگاه یا مجلس شورا و غیره) جلسه داشتن، (برای نقاشی شدن) جلوی نقاش نشستن، (برای نقاش) مدل شدن، (انگلیس - آموزش) امتحان دادن، در آزمون شرکت کردن، غیر فعال ماندن یا بودن، ناکنشور بودن، قرار داشتن، (در محلی) بودن، (جامه) اندازه بودن، به تن ایستادن، - بودن، به طرز خاصی قرار گرفتن یا مورد تاثیر قرار دادن، (باد) جهت خاصی داشتن، نشاندن (seat هم می گویند)، جای نشستن داشتن، جا یا ظرفیت داشتن، (عامیانه) زمان نشستن، مدت انتظار (در حالت نشسته)، رجوع شود به: baby sit