معنی

چکه، چکه کردن، ژوشیدن، چکیدن، چکانیدن
سایر معانی: چکاندن، چکه چکه ریختن، کاملا خیس بودن (به طوری که آبگونه از آن بچکد)، تراوش، تراوایی، چکانش، صدای چک چک آب، (معماری) آبریز (شیار باریکی که در لبه ی بام یا پنجره و غیره می سازند)، جوبک، (خودمانی) آدم لوس و بیمزه، (پزشکی) سرم
[عمران و معماری] چکه - پله آبریز شیروانی - شیار آب چکان
[مهندسی گاز] چکیدن، چکاندن
[آب و خاک] قطره

دیکشنری

قطره
اسم
drip, leak, trickle, seep, drop, sprinkleچکه
فعل
drip, trickle, drop, ooze, abstract, dribbleچکیدن
seep, drip, plashچکه کردن
dribble, drip, trickleچکانیدن
drip, dropژوشیدن

ترجمه آنلاین

چکه کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.