میله، پایه، عمود، ستون، رکن، دیرک، جرز، ارکان، ستون بتون ارمه، ستون ساختن سایر معانی: (معماری) ستون، خرپا، پیل پا، پالار، پاغر، هر چیز ستون شکل، (مجازی) عامل اساسی، محور اصلی، بنیان، حامی، پ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرت، مخرج، درب، درگاه، در رو، بندرگاه، بندر، بندر ورودی، مبدا مسافرت، دورازه، شراب شیرین، لنگر گاه، حمل کردن، بردن، ببندر اوردن، ترابردن، بارگیری کردن سایر معانی: مخفف:، کشور پرتغال، کشتی گا ...
دارا، مالک، متصرف سایر معانی: متصرف، مالک، دارا [ریاضیات] مالک، دارا، متصرف
خروش، غرش، خروشان سایر معانی: پر سروصدا، پرهیاهو، پر غلغله، پرخروش، (عامیانه) پر رونق، پر شور، توفانی، متلاطم، نعره کشی، فریادکشی، غریو، (دامپزشکی) سرماخوردگی اسب (همراه با صدای خس خس)، پر ب ...
منشی، محرر، کاتب نسخه های خطی، کتابت کردن، حکاکی کردن سایر معانی: (پیش از اختراع چاپ) کاتب، نویسنده، مولف، رونویس کننده ی تورات، دبیر، خط نویس، (قلم ویژه ی علامت گذاری روی چوب یا سنگ یا آجر ...
موشکافی کردن، مورد مداقه قرار دادن، بدقت بررسی کردن سایر معانی: (با دقت) نگریستن، وارسی کردن، پشت و روی چیزی را امتحان کردن، (دقیقا) معاینه کردن، خواندن، ژرف نگری کردن
برش، ضرب، شکاف، چاک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، زخم زدن، چاک دادن، بریده بریده کردن، تخفیف زیاد دادن، شکاف دادن سایر معانی: (با ایراد ضربه نه با مالیدن) بریدن، شکافتن، پاره کردن، دارای ...
سیخ زنی سایر معانی: 1- درد شدید و منقطع، تیر کشیدن 2- زخم (در اثر فرو کردن نه شکافتن یا بریدن)
بارانداز، اسکله، جتی سایر معانی: رجوع شود به: shore، (کشتی) پهلو گرفتن، (کشتی) اسکله دار کردن، بارانداز ساختن، لنگر گاه ساحل رودخانه بااسکله یا دیوار، محکم مهارکردن [عمران و معماری] لنگر گاه ...
اثر حجمی ساختهشده با لایههای کاغذی که بر روی هم چسبانده شدهاند [هنرهای تجسمی]
واژههای مصوب فرهنگستان