pillar
معنی
سایر معانی: (معماری) ستون، خرپا، پیل پا، پالار، پاغر، هر چیز ستون شکل، (مجازی) عامل اساسی، محور اصلی، بنیان، حامی، پشتیبان، ستون یادبود، (با ستون یا خرپا) مستحکم کردن، پایه دار کردن، ستون دار کردن
[علوم دامی] پیلار ؛ پرده های ماهیچه ای عرضی که حفره شکمبه را به چند حفره ی کوچکتر تقسیم می کنند .
[عمران و معماری] ستون - پایه
[زمین شناسی] ستون، پایه، ستون سنگی - * منطقه سنگی که به منظور حمایت از سقف توزیع نشده باقی می ماند. - - * یک منطقه زغالی که برای حمایت لایه فوقانی در یک معدن باقی گذاشته می شود ؛ چیزی که به طورثابت باقی می ماند تا ساختارهای سطحی را پشتیبانی کند . - - در زمین ریخت شناسی:ساختاری طبیعی به شکل یک ستون، به ویژه یک ستون زمینی یا یک ستون سنگی - - در دیرینه شناسی: الف) یک ساختار کوچک میله مانند، بزرگ تر و صاف تر از یک ترابکولا که لایه های منفصل اسکلت داخلی را در خیار دریایی به هم متصل می کند. - ب) یک ساختار کشیده میخ مانند که در نزدیکی مرکز یا محور پیچ خورده فرامینیفرها در نتیجه ضخیم شدن دیواره به وجود می آید. انتهای پیلارها به صورت برجستگی ها یا گره های کوچک روی بخش شکمی نمونه ظاهر می شود. - ج) در آرکئوسیاتیدها، عناصر اسکلتی میله مانند طولی استوانه ای تا پهن شده کناری که ممکن است به سمت بالا یا خارج از دیواره داخلی تا دیواره خارجی به هم متصل شوند. - د) یک ساختار داخلی میله مانند که به صورت بخشی، فضایی دراز و باریک در بیشتر کوئنستاهای استروماتوپروئید را پر می کند. - - در غارشناسی : الف)سنگ بستر بازمانده از انحلال سنگ های اطراف. - ب)مترادف ستون(غارشناسی) واژه به کاررفته در جنوب غربی ایالات متحده برای سنگ های ستونی شکل و بر آمده . -
[معدن] پایه (معادن زیرزمینی)