slash
معنی
سایر معانی: (با ایراد ضربه نه با مالیدن) بریدن، شکافتن، پاره کردن، دارای بریدگی کردن، (سخت) شلاق زدن، تازیانه زدن، (به شدت) کاستن، کم کردن، (به شدت) مورد انتقاد قرار دادن، چوبکاری کردن، (درخت یا بته ها را) بریدن، (جامه را به ویژه برای آشکار ساختن آسترملون) چاک دار کردن، (چاقو یا شمشیر) ضربه، بریدگی، رجوع شود به: virgule، چاک سینه، چاک دامن، (در جنگل) محل باز (که درختان آن را بریده اند)، زمین گود و باتلاقی
[کامپیوتر] کاراکتر/، در مقابل کاراکتر \ .
[ریاضیات] خط کج، /