صورت خارجی دادن به
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برونی کردن، خارجی کردن، موجودیت خارجی دادن به، (از صورت روحی یا فکری) به صورت جسمی درآوردن، (روان شناسی) برونی پنداشتن، تندیس بخشی کردن، ظاهری ساختن، وجودخارجی، واقعیت خارجی قائل شدن برای
برونگرای، دارای رویش برونی سایر معانی: (روان شناسی) برونگرا (در برابر: درونگرا introvert)، extravert دارای رویش برونی، شخصی که تمام عقاید وافکارش متوجه بیرون ازخودش است
1- روبرو، مقابل، رو در رو 2- (با : with) نزدیک، در برابر، در جلو، در حضور [نساجی] رویه به رویه - رو در رو
خدمتکار، ادم همه کاره سایر معانی: نوکر، کارچاق کن، همه کاره، مستخدم، گوش به فرمان، فرمان بر
کشاورز، روستایی سایر معانی: کشتگر، برزگر، زارع، فلاح، دهگان (دهقان)، کدیور، مقاطعه کار (به ویژه کسی که جمع آوری مالیات محل یا درآمد کسب و یا انجام کار سودآوری را در مقابل پرداخت وجه به عهده ...
استعاره، (جمع) صنایع ادبی
دست نشانده، رئیس پوشالی، رئیس بی نفوذ سایر معانی: مقام اسمی، مقام تشریفاتی، لولو سر خرمن (کسی که ظاهرا منصب بالایی دارد ولی عملا قدرتی ندارد)، (دراصل) مجسمه ی سینه (در جلو کشتی)، سینه تندیس، ...
در حال پرواز، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، گردونه تیزرو سایر معانی: (شخص یا چیزی که پرواز می کند) پرنده، خلبان، پروازگر، (ترن و اتوبوس و غیره) تندرو، سریع السیر، (در پلکان سر ...
بذله گو، ادم شوخ، گانگستر، اوباش، همدست تبه کاران سایر معانی: عضو دسته ی تبهکاران، گانگستری، اراذل
خوب، خوشرو، دلپذیر، مطبوع، زیبا، خوش اندام، خوش روی، خوبرو، خوش منظر، خوش قیافه، قسیم سایر معانی: (به ویژه مرد) خوش سیما، خوش تیپ، خوش صورت و هیکل، نیک رو، هژیر، (زیبا به خاطر طرح و استحکام ...
سکانی [حملونقل دریایی] فردی که مسئول حرکت دادن دستهسکان یا فرمان سکان است
واژههای مصوب فرهنگستان