معنی

برونی کردن، خارجی کردن، موجودیت خارجی دادن به، (از صورت روحی یا فکری) به صورت جسمی درآوردن، (روان شناسی) برونی پنداشتن، تندیس بخشی کردن، ظاهری ساختن، وجودخارجی، واقعیت خارجی قائل شدن برای

دیکشنری

بیرون آوردن
فعل
externalizeواقعیت خارجی قائل شدن
externalizeظاهری ساختن
externalizeوجود خارجی

ترجمه آنلاین

بیرونی کردن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.