figurehead
/ˈfɪɡjərˌhed/

معنی

دست نشانده، رئیس پوشالی، رئیس بی نفوذ
سایر معانی: مقام اسمی، مقام تشریفاتی، لولو سر خرمن (کسی که ظاهرا منصب بالایی دارد ولی عملا قدرتی ندارد)، (دراصل) مجسمه ی سینه (در جلو کشتی)، سینه تندیس، پیکرجلوکشتی، مجسمه ای که بردماغه کشتی نصب میکنند، رئیس پوشالی

ترجمه آنلاین

فیگور

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.