تراکم ناپذیر، فشار نا پذیر، خلاصهنشدنی، کوچک نشدنی، غیر قابل تلخیص، فشرده نشدنی سایر معانی: ناهم فشردنی، ناهم چلاندنی [عمران و معماری] تراکم ناپذیر - غیر قابل تراکم [زمین شناسی] تراکم ناپذیر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشن بین، نفوذ پذیر، راه دهنده سایر معانی: تراوش پذیر، تراوپذیر، نشست پذیر، القاپذیر، رسانگر، رسانا، گذران، پذیرا، استدلال پذیر، حرف شنو، منفذ دار [عمران و معماری] تراوا - متخلخل - نفوذپذیر ...
خلل وفرج دار، متخلخل، پر منفذ سایر معانی: دارای خلل و فرج، پر روزن، منفذدار، نفوذپذیر، رخنه پذیر، porose : خلل وفرج دار، متخلل [شیمی] متخلخل [عمران و معماری] متخلخل - روزن دار - خلل و فرج دا ...
روشن، پیدا، نا پیدا، شفاف، فرانما، نور گذران، پشت نما سایر معانی: (آنچه که از ورای آن می توان دید) ترا نما، ترا پیدا (در برابر: نور تراو translucent)، نازک، بدن نما، واضح، مبرهن، آشکار، هوید ...
ویژگی محیط متخلخل برای گذردهی ماده [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
ویژگی محیط متخلخل برای گذردهی ماده [مهندسی بسپار - تایر]
ویژگی محیط متخلخل برای گذردهی ماده [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]
آنچه آب یا شارۀ دیگر را از خود عبور ندهد [مهندسی بسپار - تایر]
ویژگی سنگ یا رسوب یا خاکی که بخشی از یک سیال را از خود عبور میدهد [زمینشناسی]