pervious
معنی
روشن بین، نفوذ پذیر، راه دهنده
سایر معانی: تراوش پذیر، تراوپذیر، نشست پذیر، القاپذیر، رسانگر، رسانا، گذران، پذیرا، استدلال پذیر، حرف شنو، منفذ دار
[عمران و معماری] تراوا - متخلخل - نفوذپذیر
[زمین شناسی] تراوا، نفوذپذیر
[نساجی] نفوذ پذیر
سایر معانی: تراوش پذیر، تراوپذیر، نشست پذیر، القاپذیر، رسانگر، رسانا، گذران، پذیرا، استدلال پذیر، حرف شنو، منفذ دار
[عمران و معماری] تراوا - متخلخل - نفوذپذیر
[زمین شناسی] تراوا، نفوذپذیر
[نساجی] نفوذ پذیر
دیکشنری
پیش داوری
صفت
clairvoyant, pervious, acute, clear-sightedروشن بین
perviousراه دهنده
permeable, penetrable, pervious, sensitiveنفوذ پذیر
ترجمه آنلاین
گذشته