transparent
/trænˈsperənt/

معنی

روشن، پیدا، نا پیدا، شفاف، فرانما، نور گذران، پشت نما
سایر معانی: (آنچه که از ورای آن می توان دید) ترا نما، ترا پیدا (در برابر: نور تراو translucent)، نازک، بدن نما، واضح، مبرهن، آشکار، هویدا، بی شبهه
[سینما] پشت نما / شفاف
[عمران و معماری] شفاف - سوگذران
[کامپیوتر] ناپیدا،شفاف - نا پیدا 1. فاقد تاثیر چشمی . مثلاً اگر برنامه ی مدیر چاپ ناپیدا باشد. تمام نرم افزار های دیگر طوری کار می کنند که گویی چنین برنامه ای نصب نشده است. این حالت یک ویژگی مطلوب است . 2. توانایی دیده شدن . برخی از برنامه های گرافیکی، ویژگیهای خاصی دارند که در رسم اشیای نا پیدا کمک می کنند .
[برق و الکترونیک] شفاف، قابل عبور نور
[نساجی] شفاف - درخشنده - پشت نما
[پلیمر] ترانما، شفاف، روشن

دیکشنری

شفاف
صفت
transparent, clear, lucid, crystal, hyaline, crystallineشفاف
bright, light, on, explicit, vivid, transparentروشن
transparentفرانما
transparentنور گذران
transparentپشت نما
visible, evident, phenomenal, apparent, clear, transparentپیدا
unclear, blind, inconspicuous, indiscernible, latent, transparentنا پیدا

ترجمه آنلاین

شفاف

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.