مشاهده یا دیدن چیزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادراکی، مربوط بقوه مدرکه، مشاهده ای، وابسته به مشاهده یا احساس
درک، احساس سایر معانی: دریافت (عقاید و دیده های جدید بر مبنای تجربیات گذشته)
[نساجی] فضای درک رنگ
(توانایی دیدن چیزها به طور سه وجهی یعنی دراز و پهنا و ژرفای هر چیز) ژرفا دریابی، ادراک عمق
ادراک، درک، دریافت
وایابش سوهش، ادراک حسی، بازیافت سوهش
اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت سایر معانی: اگاهی، اطلاع، هشیاری
روشن بینی، بصیرت سایر معانی: غیب بینی، نهان بینی
معرفت، شناخت، ادراک سایر معانی: فرآیند یادگیری و فهم و داوری [ریاضیات] شناخت [روانپزشکی] شناخت - شناخت. شناخت به فرآیند کسب، سازماندهی، و استفاده از معلومات ذهنی اطلاق می شود. فرضیه های شناخ ...
تمدن، فرهنگ، برز، کشت میکرب در ازمایشگاه سایر معانی: فرهنگ (مجموعه ی عقاید و رسوم و الگوهای رفتاری یک مردم)، فضل و کمال، ادب و آموختگی، تربیت، فرهیختگی، ویژگی های فرهنگی، (زمین) کشت، برزیدن، ...
کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری سایر معانی: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرس ...