روباز، بی پناه، سرد، اشکار، پدیدار، درمعر نهاده [سینما] نور دیده - نور خورده - حلقه های فیلمبرداری شده - فیلم نگاتیف / نور دیدن فیلم نگاتیف [عمران و معماری] نمایان [کوه نوردی] بی حفاظ. ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوست انداختن، موی ریختن، تولک رفتن سایر معانی: (جانورانی مانند مار) پوست انداختن، (پرندگان) تولک رفتن، پر ریختن، (جانوران شاخ دار) شاخ انداختن، مو ریختن، شاخ یا پر یا پوست انداخته شده، پوست ...
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، بی ابر، مفتوح، ازاد، روباز، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن، اشکار ساختن، افتتاح کردن، گ ...
پوسته، پوست نخود وغیره، زدودن سایر معانی: (عامیانه - جمع) پشیز، غاز، (خودمانی) کندن، درآوردن، (ذرت و غیره) غلاف، پوشبرگ (که در چند لایه دانه های ذرت را می پوشاند)، (لوبیا و غیره) نیام، غلاف، ...
(انگلیس - عامیانه)، لخت و پتی، عریان، برهنه، مجنون
مجرد سایر معانی: لخت، برهنه
هشیاری، مواظبت، گوش به زنگ بودن، هوای (چیزی را) داشتن، پاییدن، هشیار یا حساس نسبت به تغییر وضع هوا، مواظب وضع هوا
جدا شدن خودبهخود رنگ یا پوشش فلزی از سطح زیرلایه یا سطح فلز بهصورت ورقهای یا نواری [خوردگی]
واژههای مصوب فرهنگستان