shuck
معنی
پوسته، پوست نخود وغیره، زدودن
سایر معانی: (عامیانه - جمع) پشیز، غاز، (خودمانی) کندن، درآوردن، (ذرت و غیره) غلاف، پوشبرگ (که در چند لایه دانه های ذرت را می پوشاند)، (لوبیا و غیره) نیام، غلاف، (صدف خوراکی و میگو و لانگوست و غیره) صدف سخت پوست، (گردو و غیره) پوست، سبوس، (از ذرت و لوبیا و غیره) غلاف کندن، نیام کندن، از پوست درآوردن، مغز کردن، (میگو و غیره) از صدف درآوردن، از سخت پوست کندن، (خودمانی) حقه، کلک، آدم حقه باز، چیز قلابی
سایر معانی: (عامیانه - جمع) پشیز، غاز، (خودمانی) کندن، درآوردن، (ذرت و غیره) غلاف، پوشبرگ (که در چند لایه دانه های ذرت را می پوشاند)، (لوبیا و غیره) نیام، غلاف، (صدف خوراکی و میگو و لانگوست و غیره) صدف سخت پوست، (گردو و غیره) پوست، سبوس، (از ذرت و لوبیا و غیره) غلاف کندن، نیام کندن، از پوست درآوردن، مغز کردن، (میگو و غیره) از صدف درآوردن، از سخت پوست کندن، (خودمانی) حقه، کلک، آدم حقه باز، چیز قلابی
دیکشنری
شاک
اسم
crust, case, scale, membrane, cortex, shuckپوسته
shuckپوست نخود وغیره
فعل
remove, eliminate, clear, wipe, sweep, shuckزدودن
ترجمه آنلاین
تکان دادن