مرتهن، گروگیر، بنگاه رهنی، وامده سایر معانی: گروبردار، صاحب مغازه ی گروبرداری و کارگشایی، کارگشا، گرو گیر، صاحب بنگاه رهنی، وام ده [حقوق] صاحب بنگاه کارگشایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مغازه ی کارگشایی و گروبرداری
pawner گروگدار [حقوق] راهن، گرو دهنده
گروگذار
ورزش : کفش مخصوص راه رفتن در برف
آلت دست، ملعبه، نسیم ملایم (که برسطح آب موج های کوچک ایجاد می کند)، پنجه گربه الت دست
[نساجی] جغجغه تغذیه
[نساجی] جغجغه پود
تخم ماهی، بذر، اشپل، تخم ریزی کردن، تولید مثل کردن سایر معانی: (به ویژه ماهی) تخم ریزی کردن، بچه زایی کردن، (به ویژه به تعداد زیاد - تداعی منفی) ایجاد کردن، موجب شدن، به وجود آوردن، (ماهی و ...
رقم قرضی، اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن سایر معانی: عاریت (عاریه) گرفتن، به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)، قر گرفتن [عمران و معماری] قرضه - قرضه گرفتن
پا، دامنه، فوت، قدم، پاچه، هجای شعری، پرداختن مخارج، پا زدن سایر معانی: پا (از مچ پا به پایین ـ تمام پا را می گویند leg)، هرچیز پامانند: پایه، ته ستون (و غیره)، پایین، پایین پا، زیر، آخر (فه ...
پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو سایر معانی: فرآوری، ابداع، هست سازی، هستش، مردم دوران بخصوصی، زادگان، ایجاد، زه و زاد، نسل اندر نسل، پشت اندر پشت [علوم دامی] نسل . F1 Generation = ا ...