گندم بریان، گندم برشته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشنه سوخته
بی آب سایر معانی: (شیمی)، بدون آب [خودرو] بدون آب [شیمی] 1- بی آب، بدون آب 2- غیر هیدرات، عارى از آب متبلور [عمران و معماری] بدون آب [نساجی] بی آب - کاملا خشک ...
خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه سایر معانی: بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی [عمران و معماری] خشک - کماب - بایر [زمین شناسی] خشک، کم آب ...
یکی از دو زمان گذشته و اسم مفعول فعل: burn، سوختگی، سوزش، داه
اخلاقا خشک، یابس، خشک، بی آب، خشک کردن، تشنه شدن، خشکانیدن سایر معانی: بدون آب، بی اشک، بی سرشک، کم باران، دچار خشکسالی، کم آب، تشنه، آب نیاز، خشکیده، (گاو و گوسفند و غیره که شیر نمی دهند) ب ...
کهنه، مبتذل، مانده، بوی ناگرفته، بیات، پر زور وکهنه، بیات کردن، مبتذل کردن سایر معانی: (نان و غیره) بیات، بدمزه شده، (مزه) برگشته، خراب، (هوا و غیره) کثیف، تهویه نشده، خفه، بی تازگی، فرسوده، ...
سوزان، سوزاننده، حاد، محترق، بسیار مشتاق، حاره، زیاد گرم سایر معانی: (آب و هوا) بسیار گرم و خشک، تفتان، تفسان، گرمسیری، (عشق و غیره) داغ، آتشین، پرشور [آب و خاک] بسیار گرم، سوزان ...