از مد افتاده، منسوخ، غیرمتداول، قدیمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدیمی مسلک، عقب افتاده، امل، از حال بی خبر، کهنه، بی خبراز
تمام شده، مرده، از بین رفته، منقرض، خاموش، معدوم، منسوخه، خاموش شده سایر معانی: غیرفعال، اطفا شده، نابود، نیست، منهدم، نایاب، نیسته، نایافت، پی گم، (شغل یا عنوان یا القاب اشرافی و غیره) منسو ...
پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش سایر معانی: (قدیمی - شاعرانه) کهن، باستانی، عتیق، وابسته به ایام گذشته، سابق
راه حل، حذف شده، افشاء شده، بیرونی، خارج، خارجی، اشکار، قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن، دور از، بیرون، بیرون از سایر معانی: در فاصله از، خارج از، به ...
دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده، کهنه مسلک، گذشته