معنی
سایر معانی: در فاصله از، خارج از، به بیرون، برون، بیرون از خانه، دور از ساحل، در اعتصاب، در هوای آزاد، موجود، فعال، شایع، کاملا، درست، صد در صد، (برگ یا گل یا شکوفه) درآمده، شکفته، آشکار، در مد نظر، پیدا، در جریان، منتشر، در گردش، متداول، (وارد) به اجتماع، وارد جامعه، (از زندگی یا فعالیت یا کار) افتادن، (از شغل یا قدرت) انداختن، (صدا و غیره) بلند، (سطح یا محل یا وضعیت) بیش از، ورای، فراتر، دور از مرکز یا درون یا میان، به سوی خارج، از مد (یا محبوبیت و غیره) افتادن، (از هوش و غیره) رفتن، (معمولا در ترکیب) برونی، به خارج، خاموش، (عامیانه) متضرر، زیان مند، طرف خارج، سطح بیرونی، چاره، مفر، راه فرار، آشکار شدن، هویدا شدن، (از اختفا و غیره) بیرون آمدن، (با: of) به خاطر، به واسطه ی، بدون، بی -، تمام، (ندا) گمشو!، برو بیرون !، هر چیزی که بیرون است، (خودمانی) بهانه، (چاپ) از قلم انداختن واژه، واژه ی از قلم افتاده، (ورزش به ویژه بازی های با توپ یا گوی) خارج از زمین بازی، خارج از محوطه، اوت، توپ اوت شده، (محلی) بیرون کردن، بیرون گذاشتن، از بیرون، در بیرون، به سوی بیرون، برون سوی، بیشتر، بزرگتر، بهتر، پیشوند:، افشا شده، خارج از حدود، کشتن، ظاهرشدن
[سینما] قسمتهای اضافی تصویر
[ریاضیات] خارج، بیرون، از