ارتدکسی، فریوری، راست دینی سایر معانی: پذیرفتگی، ارتاخشی، ارتاکیشی، درست آیینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلاف قاعده، سقم سایر معانی: چیز غیرعادی یا خلاف قاعده، چیز ناهنجار، ناهمسانی، نابهنجاری، خلاف قاعده بودن، سامان گریزی، ناهنجاری، انحراف از صفات اصلی (گیاه یا جانور)، غیر متعارف، بی ترتیب [عل ...
متابعت، انطباق، مطابقت، پیروی، هم نوایی، پیروی از رسوم یا عقاید سایر معانی: همسانی، همدیسی، همسازی، توافق، تطابق، مشابهت، همرنگی (با جماعت)، دنباله روی [عمران و معماری] هماهنگی - همشیبی [مهن ...
مخالفت، عدم توافق، اختلاف رای، عدم تشابه سایر معانی: اختلاف عقیده، دگراندیشی، خلاف اندیشی، عدم توافق (عقیدتی)
مخالفت، عدم موافقت، عدم رعایت، ناهمنوایی، ناپیروی سایر معانی: ناهمرنگی (با جماعت)، سنت گریزی، (انگلیس - n بزرگ) مخالفت با کلیسای انگلیکان، عدم تشابه، معاندت [عمران و معماری] ناهماهنگی [زمین ...