conformity
/kənˈfɔːrməti/

معنی

متابعت، انطباق، مطابقت، پیروی، هم نوایی، پیروی از رسوم یا عقاید
سایر معانی: همسانی، همدیسی، همسازی، توافق، تطابق، مشابهت، همرنگی (با جماعت)، دنباله روی
[عمران و معماری] هماهنگی - همشیبی
[مهندسی گاز] همسانی
[ریاضیات] مطابقت، همنوایی، هم شکلی
[خاک شناسی] همخوانی لایه ای
[روانپزشکی] سازشکاری، همنوا شدن با دیگران. بطور کلی یعنی تمایل به اینکه شخص اجازه دهد افکار، گرایش ها، اعمال و ادراکات مسلط بر جامعه قرار بگیرد.

دیکشنری

انطباق
اسم
conformity, adaptation, coincidence, synchrony, synchronism, parallaxانطباق
correspondence, concordance, conformity, similarity, concord, comparisonمطابقت
following, conformity, conformance, discipleship, subjectionپیروی
following, conformance, conformity, obedience, accordanceمتابعت
conformity, conformance, homophony, symphonyهم نوایی
conformityپیروی از رسوم یا عقاید

ترجمه آنلاین

مطابقت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.