ترقی خواهی سایر معانی: پیشرفت گرایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] تنزل ارتباطی
[زمین شناسی] جریانهای پیش رونده یکنواخت
[عمران و معماری] موج پیشرونده یکنواخت
[حسابداری] کار در جریان ساخت، کار در جریان پیشرفت [صنعت] موجودی در جریان ساخت، کار در جریان
کاری، فعال، کنشی، معلوم، کنشگر، ساعی، دایر، حاضر بخدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار سایر معانی: قادر به عمل، حاضر به خدمت، موثر، کنا، فعالانه، پر جنب و جوش، جدی، پرتکاپو، پویا، سریع ال ...
شیطان، دیو بزرگ سایر معانی: ابلیس بزرگ، عفریت اعظم، دیوبزرگ، شیطان
(از ریشه ی ترکی) بگم، (در پاکستان) بانوی محترم، اسم مفعول فعل: begin، اغازکرده، شروع کرده، دست گرفته
شکاف، پیشرفت غیرمنتظره، عبورازمانع، رسوخ مظفرانه سایر معانی: پیشرفت یا کشف مهم (در علوم یا مذاکرات و غیره)، رخنه کردن (در خطوط دفاعی دشمن وغیره)، رسوخ، فرا شکافت، عبورازمانع، رسو مظفرانه، پ ...
تمدن، مدنیت، فرهنگ، انسانیت سایر معانی: شهرایی، شهر زیستی، شهرنشینی، فرهنگ و روش زندگی هر ملت، زیست روش، پالایش و تعالی فرهنگی و رفتاری، نیک آموختی و نیکرفتاری، فرهیختگی
آینده، آتی، فرارسیدن، آمدن، ورود، نزدیکی (از نظر زمان)، آینده دار، آتیه دار، امیدبخش، ظهور
منحط، رو به انحطاط گذاردن، فاسد شدن سایر معانی: (از حالت پیشین بدتر شدن) تنزل کردن، منحط شدن، روبه تباهی نهادن، تبهگن شدن، انحطاط، تبهگنی، تنزل، فرودروی، آدم فاسد، (زیست شناسی) انحطاط یافتن، ...