ناخوشی همهگیر، همه جا گیر، جانگیر سایر معانی: جهانگیر، فراگیر، (بیماری که در ناحیه ی بزرگی پراکنده است) بیماری جهانگیر، بیماری فراگیر [زمین شناسی] عالمگیر،جهانگیر شرایط حاکم بر یک ناحیه جغرا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی سایر معانی: شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت [حسابداری] شرکتهای غیر سهامی [حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی
تخمل، عدوم مقاومت، حالت فعل مجهول، مجهولیت
میهن دوست، وطن دوست، میهن پرستانه، وطن پرستانه
میهن پرستی سایر معانی: میهن دوستی، وطن پرستی، عرق ملی
پشیمانی، ندامت، توبه، طلب مغفرت سایر معانی: پتت، هود
درک، احساس، دریافت، بینش و ادراک، حس تشخیص سایر معانی: فراست
ضلالت، فنا، تباهی، مرگ روحانی، دمار سایر معانی: (مذهبی) لعنت شدگی، نارستگاری، محکومیت ابدی، (قدیمی) فنا، نابودی، ویرانی، نیستی
رخصت، اجازه، دستور، پروانه، ترخیص، مرخصی، اذن سایر معانی: پرگ، دستوری [کامپیوتر] اجازه از ویژگی یک فایل که تعیین کننده ی کسی است که مجاز به خواندن یک اصلاح فایل است . مثلاً در فرمان chmod ug ...
ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار سایر معانی: پیگیری، پافشاری، عزم راسخ، ایستادگی، سرسختی، پایمردی
فراست، زیرکی، کیاست، شخص تیزبین سایر معانی: زیرکی، فراست، کیاست، شخص تیزبین
مطالعه سایر معانی: (به دقت) خواندن، نیک خوانی، مرور، خوانش