permission
معنی
رخصت، اجازه، دستور، پروانه، ترخیص، مرخصی، اذن
سایر معانی: پرگ، دستوری
[کامپیوتر] اجازه از ویژگی یک فایل که تعیین کننده ی کسی است که مجاز به خواندن یک اصلاح فایل است . مثلاً در فرمان chmod ugo -wx myfile . txt : UNIX به وسیله ی افزودن امکان خواند ( r+ ) و حذف نوشتن و اجرا کردن ( wx- ) برای صاحب فایل، هم گروه و دیگر کاربران، مجوزها را تنظیم می کند .
[فوتبال] اجازه-دستور
سایر معانی: پرگ، دستوری
[کامپیوتر] اجازه از ویژگی یک فایل که تعیین کننده ی کسی است که مجاز به خواندن یک اصلاح فایل است . مثلاً در فرمان chmod ugo -wx myfile . txt : UNIX به وسیله ی افزودن امکان خواند ( r+ ) و حذف نوشتن و اجرا کردن ( wx- ) برای صاحب فایل، هم گروه و دیگر کاربران، مجوزها را تنظیم می کند .
[فوتبال] اجازه-دستور
دیکشنری
اجازه
اسم
permission, permit, authorization, leave, authority, licenseاجازه
permission, leaveاذن
license, permit, butterfly, propeller, moth, permissionپروانه
leave, permission, approval, fiat, clearanceرخصت
order, rule, behest, injunction, direction, permissionدستور
leave, vacation, vacations, permission, dismissalمرخصی
clearance, release, permissionترخیص
ترجمه آنلاین
اجازه
مترادف
acceptance ، acknowledgment ، acquiescence ، admission ، agreement ، allowance ، approbation ، approval ، assent ، avowal ، canonization ، carte blanche ، concession ، concurrence ، condonance ، condonation ، dispensation ، empowerment ، endorsement ، freedom ، imprimatur ، indulgence ، leave ، letting ، liberty ، license ، okay ، permit ، privilege ، promise ، recognition ، rubber stamp ، sanctification ، sanction ، stamp of approval ، sufferance ، tolerance ، toleration ، verification ، warrant