(امریکا - سال های 1960) اتومبیل دارای موتور نیرومند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] توده ی عضلانی
رجوع شود به: kinesthesia
[زمین شناسی] ماهیچه انسدادی یک جفت از ماهیچه های روبروی هم که بر روی دیواره مخزن تولید مثلی یک خزه سان کیلوستوم به وجود آمده است و به سرپوش آن، وارد شده است.
[زمین شناسی] عضله بالابر پدال مجموعه ای نازک از رشته های عضله ای که به حفره منقاردار موجود در صدف نرمتنان دو کفه ای متصل شده و به عنوان ابزار بلند کردن غذا، مورد استفاده قرار می گیرد.
[زمین شناسی] ماهیچه منقاردار - یک ماهیچه منفرد که در بعضی از انواع براکیوپودهای لینگوئید ظاهر می شود و این تفکر در مورد آن وجود دارد که همانند ماهیچه های پشتی بسته کننده می باشد و از دو دسته ...
[علوم دامی] بیماری ماهیچه سفید ؛
نیرو، نیروی عضلانی، گوشت، ماهیچه سایر معانی: زور بازو، سترگی، ستبری، عضلات قوی، (انگلیس) گوشت گراز پخته
خرحمالی، نیروی حاصله از کاردستی، کد یمین سایر معانی: (عامیانه) کار سخت بدنی، کد یمین کارپرزحمت، کارسخت
تخطی کردن، دست درازی کردن، دست اندازی کردن، تجاوز کردن سایر معانی: (به تدریج یا یواشکی) تجاوز کردن (به ملک یا حقوق یا مرز دیگران)، فراروی کردن، تعدی کردن، دست یازیدن، فزون روی کردن، غصب کردن ...
حیوانیت، جسم، تن، گوشت، شهوت، جسمانیت، مغز میوه، در بدن فرو کردن سایر معانی: گوشت (در بدن انسان یا جانور زنده)، ماهیچه، سطح بدن، پوست، تن روی، گوشت میوه (که بین هسته و پوست قرار دارد)، میان ...
حمله کردن بر، تجاوز کردن، تهاجم کردن، هجوم کردن، تاخت و تاز کردن در سایر معانی: مورد تاخت و تاز قرار دادن، (با جنگ و قشون) گرفتن، تجاوز (نظامی) کردن، برتاختن، تاخت و تاز کردن، دست یازی کردن، ...