1- دیر یا زود قاتل دستگیر می شود 2- هیچ عمل بدی برای همیشه نهفته نمی ماند، خون نا حق پنهان نمی نماند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاتل، خونی سایر معانی: قاتل
[زمین شناسی] آشکوبی در ایالت نیویورک که معادل با سیلورین فوقانی (کایوگان فوقانی؛ بالاتر از کاناستوتان) است.
خود کشی
دیوانگی سایر معانی: رجوع شود به: amok، amok : یک نوع جنون دراثر مر مالاریا که منجر به خودکشی میشود
خرد کردن، نابود کردن، از بین بردن، سربه سر کردن، محو کردن، خنثی نمودن، فنا کردن سایر معانی: سالروز، یادبود سالیانه، بزرگداشت سالیانه، جشن یادبود، سال وفات، مجلس یادبود، منهدم کردن، خنثی کردن ...
خرابی، سرنگونی، تباهی، تخریب، انهدام، ویرانی، اضمحلال، اتلاف سایر معانی: نابودی، فنا، هلاکت، مایه ی تباهی، موجب نابودی [شیمی] تخریب [عمران و معماری] ویرانی [زمین شناسی] تخریب، از هم پاشیدگی، ...
خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن سایر معانی: از قلم انداختن، به حساب نیاوردن، (از متن و غیره) زدن، از بین بردن، معدوم کردن، نابودکردن، نیست ک ...
ادا کردن، عمل کردن، نمایش دادن، اداره کردن، اجرا کردن، اعدام کردن، عمل اوردن، قانونی کردن، نواختن سایر معانی: به کار بستن، روان کردن، از پیش بردن، انجام دادن، به انجام رساندن، برگزار کردن، ( ...
خشمگین، سبع، ژیان، حریص، تندخو، قوی، درنده، خشم الود، شرزه سایر معانی: دد منش، درنده خو، هار، شدید، لگام گسیخته، نا مهار، بی امان، بسیار مشتاق، دو آتشه، (عامیانه) ناخوشایند، زننده، اکبیری، ک ...
قتل عام، کشتار دستهجمعی سایر معانی: کشتار طبق برنامه برای براندازی ملت یا نژادی، نسل کشی، نژاد براندازی، پاکسازی نژادی
مضر، موذی، پرگزند سایر معانی: آسیب آور، زیان بخش، پرزیان، گزایان، آسیب ناک