بسیار، کثرت، تعدد سایر معانی: چندی، فراوانی، بستایی، تنوع، گوناگونی، چندگانگی، چند بارگی، بسیار گانی، بس گانگی [شیمی] چندگانگی [ریاضیات] چند بارگی، مرتبه ی تکرار، تعدد، چندگانگی، تکرر، دفعات ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] اقامه دعوی متعدد راجع به موضوع واحد علیه خوانده واحد
پارامتر تعداد اقلام تأیید اعتبار [مهندسی مخابرات] عدد صحیح مثبتی برابر با تعداد اقلام اطلاعات تأیید اعتبار که مرجع تأیید اعتبار در اختیار هستار قرار میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] مرتبه ی تکرار
میلیون، هزار در هزار سایر معانی: یک میلیون واحد پولی (مثلا یک میلیون دلار)، (عامیانه) مقدار زیاد، یک عالمه، هزاران هزار، میلیون (هزار هزار) [ریاضیات] میلیون، هزار هزار، 106 ...
(عامیانه) دسته، مجموعه، انبوهه، دسته، جماعت، گروه کثیر
وفور، تعدد، جمع گرایی، چندگانگی، تعدد حزبی، حالت تعدد، حکومت ائتلافی سایر معانی: تکثر، بسماری، شمارایی، بسگانی، بسگانگی، بیشی، اکثریت نسبی، اضافه رای، تعداد زیاد، جمعیت کثیر، انبوه، داشتن چن ...
گشاد کردن، مته زدن سایر معانی: (عامیانه - جمع) یک عالمه، یک بند کاغذ 480 تا 516 برگی، یک بسته کاغذ تحریر، (بابرقو) سوراخ را گشاد کردن، برقو زدن، (چاه نفت) دیوار تراشی کردن، (لوله ی اسلحه را) ...
برآورد شمار اتصالهای موجود بین عنصر هدف و چارچوب نمونهگیری [آمار]