million
معنی
میلیون، هزار در هزار
سایر معانی: یک میلیون واحد پولی (مثلا یک میلیون دلار)، (عامیانه) مقدار زیاد، یک عالمه، هزاران هزار، میلیون (هزار هزار)
[ریاضیات] میلیون، هزار هزار، 106
سایر معانی: یک میلیون واحد پولی (مثلا یک میلیون دلار)، (عامیانه) مقدار زیاد، یک عالمه، هزاران هزار، میلیون (هزار هزار)
[ریاضیات] میلیون، هزار هزار، 106
دیکشنری
میلیون
اسم
millionمیلیون
millionهزار در هزار
ترجمه آنلاین
میلیون
مترادف
a lot ، abundance ، agglomeration ، aggregation ، amassment ، assemblage ، bank ، batch ، bulk ، bunch ، bundle ، cargo ، clump ، cluster ، collection ، concentration ، congeries ، deposit ، fullness ، gathering ، gobs ، great deal ، harvest ، haul ، hill ، hoard ، jillion ، jumble ، load ، lot ، lots ، lump ، mass ، mint ، mound ، mountain ، much ، multiplicity ، ocean ، oodles ، plenty ، pot ، profusion ، quantity ، ream ، scad ، stack ، stock ، stockpile ، store ، sum ، thousand ، ton ، total ، trillion ، volume ، whole