سرلوحه [بازاریابی] عبارتی که باورها و آرمانها و موضع اخلاقی شرکت را میشناساند و در بسیاری از موارد بخشی از بیانه رسالت سازمان است و به سازمان جهت میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اندرز، پند، شعار، حکمت، سخن زبده سایر معانی: آرم، آرمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خروش، شعار جنگی سایر معانی: نعره ی هنگام نبرد، (در مسابقات و غیره) شعار
ضرب المثل، گفته اخلاقی سایر معانی: پند و امثال، گفته، آدم یا چیز زبان زد خاص و عام، هدف تمسخر یا تحقیر، عبرت، اشاره یانگاه مختصر
ابتذال، پیش پا افتادگی، بی مزگی، بیاتی سایر معانی: (سخن و نوشتار) ابتذال، تکرار مکررات
خطابه، پند، امر، حکم، فرمان، نظام نامه، امریه، قاعده اخلاقی سایر معانی: (اخلاقی یا مذهبی) اصل، قاعده، دستور، آموزه، افراه، اندرز، پند و امثال، اصل فنی، دستور العمل، قاعده ی علمی، مقررات [حقو ...
ضرب المثل، اظهار، پند، مثال، گفته، حکمت، گفتار مشهور سایر معانی: گفتن، ادا کردن، ذکر
برچسب، سوش، علامت، منگوله یا نوار، بند گردان سرود، مثال یا گفته مبتذل، پلاک، تهلیل، ضمیمه شدن به، ضمیمه کردن، علامت زدن، اتیکت چسباندن به، بدنبال آوردن، گرگ بهوا بازی کردن، برچسب زدن سایر مع ...
ابتذال، چیزی که پر واضح است سایر معانی: اظهار واضح و مبرهن، بدیهی، بی نیاز به گفتن