معنی
سایر معانی: عبارت، اصطلاح، زبانزد، لغت، ورد زبان، (عبارت) فرمولی، ریختاری، کارت مشخصات، لقب، شهرت، بر چسب زدن به، کارت نام و نشانی چسباندن به، کارت مشخصات زدن به، شناساندن، (مجازی) بر چسب زدن، عنوان دادن، نامیدن، برگ جریمه دادن به، (اتومبیل را) جریمه کردن، خاطی شمردن، افزودن (به)، وصل کردن، (با سماجت) دنبال کسی یا چیزی رفتن، عقب کسی افتادن، تعقیب کردن، همراه رفتن (معمولا با: along)، (در اصل) بخش پاره شده و آویخته ی جامه (مثلا بخش پاره ی شلوار کهنه)، بخش مندرس، ژنده، (کاشی) وشگوا، (هر چیز) بخش آویخته، آویزه، منگوله، شرابه (tassel هم می گویند)، بخش فلزی دو سر بند کفش (aglet هم می گویند)، (تئاتر) آخرین حرف هنر پیشه (هنگام خروج از صحنه یا افتادن پرده - tag line هم می گویند)، پایان، آخرین بخش، حلقه، گیره، زبانه (مثلا زبانه ی چرمی که به پشت پوتین می زنند تا بتوان آن را آسان تر پوشید)، (نگارش) زیر و زبر، آرایش های خط نویسی، حلقه ی گیسو، تکه ی مو، تکه پشم، گندله ی پشم، (بازی کودکان) گرگم به هوا، (قدیمی) عوام الناس، اراذل و اوباش، (بیس بال) تگ کردن، بدنبال اوردن، گرگم بهوابازی کردن
[کامپیوتر] علامت زدن ؛ برچسب زدن ؛ برچسب - برچسب - کدی که درون یک فایل یا ساختار داده درج می شود تا چگونگی تفسیر چیزی ار معین کند. قطعات بسیاری از نرم افزارها، از کدهای گوناگون برای اهداف متنوع استفاده می کنند. فرمانهای HTMLمعمولاً tags نامیده می شوند.نگاه کنید به HTML.
[برق و الکترونیک] برچسب بر چسب نسبت داده شده به بخشی از داده ها در جریان داده های کامپیوتری که مشخص می کند اطلاعات در کجای برنامه به کار می روند . - بر چسب