[زمین شناسی] رطوبت ثابت رطوبت حفظ شده در خاک در مقادیری که کمتر از ضریب هیگروسکوپی است.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمداشت [علوم جَوّ] نم موجود در خاک در تعادل با بخار آب جوّ
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] گنجایش عادی نم
[پلیمر] رطوبت بازگرفته
[عمران و معماری] رطوبت خاک [زمین شناسی] رطوبت خاک [خاک شناسی] رطوبت خاک [آب و خاک] رطوبت خاک
[عمران و معماری] کمبود رطوبت خاک
[آب و خاک] کمبود رطوبتی خاک
[عمران و معماری] رطوبت سنج قپانی
[نساجی] ماشین مرطوب کننده نخ
بی آب سایر معانی: (شیمی)، بدون آب [خودرو] بدون آب [شیمی] 1- بی آب، بدون آب 2- غیر هیدرات، عارى از آب متبلور [عمران و معماری] بدون آب [نساجی] بی آب - کاملا خشک ...
خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه سایر معانی: بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی [عمران و معماری] خشک - کماب - بایر [زمین شناسی] خشک، کم آب ...
زبده، خامه، کرم، کرم رنگ، سرشیر، هر چیزی شبیه سر شیر، سرشیر بستن سایر معانی: چرابه، کیماک، قیماق، هر خوراک خامه دار، (برای پوست) کرم، روغن پوست، گل سر سبد، سرآب، نخبه، سرآمد، (رنگ سرشیر) سپی ...