اذیت، شیطنت، موذی گری، شرارت، بدسگالی سایر معانی: آسیب (به ویژه توسط شخص)، صدمه، آزار، مایه ی صدمن شیر، سبب دردسر، مایه ی شر، آدم شرور، شر به پا کن، فتنه انگیز، شهرآشوب، (آدم یا بچه) شیطون، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شر به پا کن، دو به هم زن، مایه ی صدمن شیر، شهرآشوب، فتنه انگیز، آدم دو بهم زن
به خود (یا کسی دیگر) صدمه زدن
شادی، جست و خیز، جهش، از روی شادی جست و خیز کردن، رقصیدن سایر معانی: (نجوم) ستاره ی عیوق (ماچه بز)، رقص و شادی، شادیانه، جست و خیز کردن، ورجه وورجه کردن، چموشگری کردن، بازیگوشی کردن، شادی و ...
خسارت، زیان، ضرر، گزند سایر معانی: آسیب، گزایش، موجب ضرر یا زیان، وسیله ی آسیب رسانی [حقوق] زیان، خسارت، ضرر
دو بهم زنی سایر معانی: مسخره بازی، الم شنگه، شیطنت، ناقلاگری، تخسی، عمل شیطانی، فتنه، فتنه انگیزی
انگیزنده، مفسد، شرراه انداز، انگیزه خواب، پیشینه خواب سابقه خواب
بدرفتاری کردن، بی ادبی کردن، درست رفتار نکردن سایر معانی: دست از پا خطا کردن، رفتار سوداشتن، کار ناشایسته کردن
بد رفتاری، سوء رفتار سایر معانی: misbehaviour بدرفتاری، جفا [حقوق] رفتار خلاف قانون، سوء رفتار
بامبول سایر معانی: شیطنت، مسخره بازی، بازیگوشی، کاسه زیر نیم کاسه، حقه بازی، دوز و کلک، کچلک بازی
خود سری سایر معانی: شیطنت بدذاتی، شرارت، نافرمانی، فضولی
هتک حرمت، تخطی، از جا در رفتن، بی حرمت ساختن، بی عدالتی کردن سایر معانی: کار خشونت آمیز، عمل شنیع، تعدی، ظلم، شناعت، خشونت، توهین شدید، خوار داشت، اهانت، خشم شدید (در نتیجه ی توهین و غیره)، ...