[ریاضیات] درآمد فرعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناسب، در خور، همه فن حریف، جور شده سایر معانی: گوناگون، از جورهای مختلف، به رنگ ها و اندازه ها (و غیره)ی مختلف ولی از یک نوع، دسته بندی شده، همسر، یار [زمین شناسی] ناجور مناهماهنگ طبقه بندی ...
گوناکونی سایر معانی: گوناکونی [حسابداری] تنوع بخشی [نساجی] تنوع تولید [ریاضیات] گسترش، متنوع سازی
غامض، مبهم، بغرنج، پیچ دار، تودرتو سایر معانی: (زیست شناسی) روگشته، تو پیچیده، درون پیچ، پیچیده، ظریف و مدغم، (ریاضی) گسترنده، خط مماسی، ان و لوت، غام، پیچیده شدن، پیچدار شدن [زمین شناسی] پ ...
چند شکلی، بسیار شکل سایر معانی: چند دیس، چند ریخت، بسیار شکلی [ریاضیات] چندشکلی، چندصورتی
تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده سایر معانی: خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه سایر معانی: چیزهای گوناگون، چیزهای متفرقه