وحشت زده، خزنده سایر معانی: چندش آمیز، چندش آور (چنان که گویی حشرات دارند از بدن انسان بالا می روند)، آهسته رو، مور مور کننده، غیر عادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خطر ناک، خطیر، خوفناک سایر معانی: سیجناک، پر مخاطره [فوتبال] خطرناک- پرخطر
بحرانی، ضروری، مصر، مبرم، فشاراور، تحمیلی، محتاج به اقدام یا کمک فوری سایر معانی: فوری و فوتی، حیاتی، ناگهانی، سختگیر، مو از ماست کش، پرتوقع
سخت، ترسناک، دشوار، قوی، نیرومند، مهیب، سهمگین سایر معانی: ترس انگیز، هولناک، رعب انگیز، خوفناک، ژیان، شاق، صعب، (از نظر اندازه یا خوبی) اعجاب انگیز، شگفت انگیز، پرابهت
مضر، موذی، پرگزند سایر معانی: آسیب آور، زیان بخش، پرزیان، گزایان، آسیب ناک
نومید سایر معانی: ناامید، ناامیدوار، مایوس، بیچاره، لاعلاج، درمان ناپذیر، اصلاح ناپذیر، سامان ناپذیر، بهتر نشدنی، نومید کننده، مایوس کننده
حتمی، قریب الوقوع سایر معانی: (خطر یا بدبیاری یا شکست و غیره) قریب الوقوع، زودآیند، در راه، نزدیک
خطر ناک سایر معانی: خطرناک