کسی، هیچ کس، کسی هرکجا سایر معانی: غریق به هر کاهی آویزان می شود، در توفان هر بندری غنیمت است، هرکس، باستار، آدم (مشهور یا مهم و غیره)، در جمله ء منفی و پرسش هیچ کس، کسی در جمله ءمثبت هرکجا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توده مردم سایر معانی: گروه، همگنان، جمع، جمیع، همه، مردم عادی (غیراشرافی)، عوام، عوام الناس، همگان
هر کس، هر کسی سایر معانی: همه کس، (برای تاکید) هر یک از، یک به یک، هر کس، همه کس، هریک
گروه، مردم، خلق، ملت، قوم و خویش سایر معانی: قومی، مردمی، محلی، توده ای، (با: the) مردم، جماعت، همگان، (جمع) مردمان، انسان ها، مردمان
اساس، کف زمین، اجتماع محلی سایر معانی: (در جنبش ها) منبع اصلی، منشا قدرت مردمی، (آمریکا - عامیانه)، مردم عادی، (در اصل) مردم غیر شهری (که تصور می شد بیش از شهرنشینان مظهر آمال ملت هستند)، من ...
توده مردم، ازدحام سایر معانی: (معمولا تحقیرآمیز - معمولا پس از : the) توده ی مردم، عوام، عوام الناس
طبقه پست وپایین اجتماع، طبقه سوم سایر معانی: (طبقه ی اجتماعی که زیر طبقه ی متوسط قرار دارد) طبقه ی پایین، طبقه ی کارگر، کارگر جماعت [ریاضیات] طبقه ی پایین
غوغا، جمعیت، انبوه مردم، ازدحام کردن سایر معانی: مردم عادی، عوام الناس، خلق الله، توده ی مردم، مردم بی سروپا، اراذل و اوباش، چماق به دست ها، لات و لوت ها، غوغاگران، جماعت، گروه مردم، ازدحام، ...
توده سایر معانی: (عامیانه) بسیار، خروارها، یک عالمه، oodlins فراوان، خیلی زیاد، انباشته
کفایت، بسیاری، فراوانی، فراوان، متعدد، بمقدار فراوان، بسیار، خیلی زیاد سایر معانی: رونق، غنا، وفور، نعمت، (معمولا با: a) مقدار کافی، میزان بسنده، خیلی، زیاد، (عامیانه) وافر، بسنده، کافی، (عا ...