لابی کردن [علوم سیاسی و روابط بینالملل] اِعمال نفوذ بر قانونگذاران یا مسئولان اجرایی برای وضع یا تصویب قانون یا سیاستی مشخص به نفع فرد یا گروهی خاص ...
واژههای مصوب فرهنگستان
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لابیگری [علوم سیاسی و روابط بینالملل] بهرهگیری نظاممند از لابی کردن و گروههای لابی برای نیل به اهداف سیاسی ...
روانشناسى : اعمال نفوذ
لابیگر [علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که با لابی کردن در پی نیل به اهداف سیاسی است
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند سایر معانی: (آمریکا) نماینده ی گروه فشار، همگر یا رابط میان شرکت ها و صنایع و غیره و نمایندگان کنگره، دلال سیاسی، lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند ...
راهرو، دالان، دهلیز، راه سرپوشیده سایر معانی: کریدور، سرسرا، (باریکه ی زمین یا راه از میان کشور خارجی یا ناحیه) نواره [عمران و معماری] راهرو - دالان [زمین شناسی] راهرو، دالان ...
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب سایر معانی: (در پارلمان یا حزب و غیره) دسته، دار و دسته، فراکسیون، جناح، باند، (امریکا) داستان استوار بر واقعیات (در برابر : داستان استوار بر تخیلات : ficti ...
بی شکل، بی ریخت سایر معانی: بی دیس، نامشخص، بی سیما، بی صورت
صندلی راحتی، سالن، تن اسایی، سالن استراحت، محل استراحت، اطاق استراحت، وقتگذرانی به بطالت، لم دادن، لمیدن سایر معانی: (به طور راحت و رها نشستن یا دراز کشیدن یا ایستادن یا حرکت کردن) واکشیدن، ...
راهرو، گذرگاه، عبور، معبر، غلام گردش، محل عبور سایر معانی: دالان، گذرگاه، راهرو
راهرو، سرسرا، دهلیز، هشتی، دالان سرپوشیده سایر معانی: (کالبدشناسی - جانورشناسی) دهلیز، دهلیزه، دالان، رواق، کفش کن، رجوع شود به: lobby، راهرو سرپوشیده میان دو واگن مسافربر [زمین شناسی] دهلیز ...